جریان دانشجویی و اتمسفر خسته دانشگاه

یکی از راه های تعریف نهاد اجتماعی معرفی آن از طریق دعوتی است که برای جامعه دارد نهادهای اجتماعی اصولاً در متن جامعه به صورت گسترده فراگیر میشوند. لذا دعوتی که از جامعه دارند یکی از راه‌هایی است که میتواند هویت آنها را به ما نشان بدهد. پرسش اساسی که ما با آن مواجه هستیم این است جریان دانشجویی به عنوان یک نهاد اجتماعی چه دعوتی دارد؟ جریان دانشجویی یعنی یک نهاد اجتماعی یا جریان اجتماعی که ما را به بیشتر دانستن دعوت میکند در یک جمله جریان دانشجویی ما را به سیاست و سیاسی بودن دعوت میکند ما را به متوجه اوضاع و احوال بودن به سر از لاک خود بیرون آوردن دعوت میکند. جریان دانشجویی ما را به درک پیرامون به درک ایران و به درک جهان نیز دعوت میکند. در نهایت این دعوت است که جذاب است و توان قدرت فراگیر دارد. این دعوت است که جذاب است و توان قدرت فراگیر دارد…

 

جریان دانشجویی گروه زبده ای از فعالان اجتماعی هستند که همه را دعوت میکند ابتدا باید دانشجوی دانشگاه خودش را دعوت کند. سپس همه ایرانیان را و بعد فراتر از ایران برود. لذا جریانی است که مرتباً سوال دارد این سوال مقدمه همه برنامه هایی است که جریان دانشجویی برای خودش تعریف میکند برای درک این موضوع چاره ای جزء درک اتفاقات ایران و جهان نداریم و باید نسبت به آنچه در محیط پیرامونمان رخ میدهد، حساس باشیم برای این کار نیاز است یادداشتها و سخنرانیهای انسانهای سرشناس دنیا دنبال شود چه زمانی این گزاره ارزشی تبدیل به موضع سیاسی قدرتمند می شود؟ وقتی من در روندها و پیرامونم چیزی را شناسایی کنم که آن حادثه یادداشت جلسه پنهانی و آشکار در حال به خطر انداختن استقلال من باشد. یعنی یک مفهوم ذهنی با یک امر عینی کنار هم قرار گرفتند و موضع تولید کردند هر زمانی که یک جریان دانشجویی بتواند مواضع این چنینی تولید کند میتواند آدمهای بیشتری را هم به خود جذب کند.

 

اتمسفر خسته دانشگاه!

برای توصیف روح حاکم بر وضعیت فعلی جریان دانشجویی ابتدا باید به دو نکته اشاره کنیم؛ نکته اول: مردم خصوصاً ایرانی ها بسیار مردم پیچیده ای هستند و به راحتی نمیتوان آنها را تحلیل کرد مردم یک سطح و یک عمقی دارند معمولاً این دو بعد متفاوت و متضاد یکدیگر هستند برای همین گاهی یک جرقه انفجاری بزرگ را رقم میزند. خیلی از اوقات هم به طریقی است که امکان بروز وجود ندارد. نکته ای در اینجا وجود دارد که ممکن است عده ای آن را صریح و بی رحمانه بخوانند اما بنده آن دسته از دانشجویانی که در این چارچوب موضع می گیرند را متهم میکنم آنها ناتوانی و لکنت خود را نادیده میگیرند و تقصیر را متوجه مخاطب میکنند اینکه ما کارمان را درست انجام میدهیم اما مخاطب دیگر آن آدم سابق نیست باعث رفع اتهام از ما نمیشود.

 

پدیده ای به نام ادوار تشکل دانشجویی!

نکته دوم: اتفاقی به لحاظ سیاسی افتاده است که اثرات آن را نمیتوان نادیده گرفت. بعد از دوران اصلاحات و همزمان با شروع دولت آقای احمدی نژاد به دلایلی توجه و تمرکز جریان دانشجویی از محیط دانشگاه به بیرون از دانشگاه سوق داده میشود یکی از دلایل این است که امکان ورود به دولت خصوصاً برای تشکلهایی که با دولت وقت همسو بودند، فراهم شد. ما چیزی به اسم ادوار تشکل دانشجویی را از همان دوره به بعد داریم این ادوار کجا هستند؟ این افراد قاعدتاً در گوشه ای از کشور مشغول فعالیت مهمی هستند. وقتی هم به دانشگاه می آیند ناظر به مسئولیت شان صحبت می کنند. همین باعث میشود ذهن دانشجو از فضای دانشگاه خارج شود. در نهایت حضور جریان دانشجویی و تمرکز ذهنیش در دانشگاه کمرنگ میشود. این مسئله خیلی بد و خطرناک است.

 

دانشگاه اعتماد به نفس می خواهد

کل شروع تولید علم یک لحظه است لحظه ای که فرد اراده میکند تا عینیت را بر دانایی مقدم کند آن لحظه ای که نمیتوانیم با پدیده عینی، مسئله واقعی اتفاق محیطی و با نظریات انقلاب در جهان این انقلاب را توضیح دهیم حال کدام را باید انتخاب و بردیگری مقدم کرد؟ عینیت را انتخاب کن چون فلسفه شناخت عینیت است.

 

المتین

نمیتوان که آن چیزی را که ما به آن عدالت میگوییم با نظریه های رالز توضیح داد. چون کشش آن را ندارد. در واقع ظرف کوچکتر از مظروف است. تو باید مظروف را انتخاب کنی آن لحظه ای که مظروف را انتخاب میکنی و تصمیم بر تولید ظرفش میگیری این لحظه لحظه ای است که دانشگاه زنده میشود و به حیات میرسد. دانشگاه میتواند بلند شود. امکاناتش را دارد اما اعتماد به نفس میخواهد.

 

جریان دانشجویی و مسئله محوری…
تشکل دانشجویی ابزار حل مسئله ندارد زیرا حل مسئله متولی دارد. تشکل دانشجویی مثل هر نهاد فرهنگی دیگری مثل هر جریان فرهنگی دیگری وظیفه اش این است که روی حل مسئله اثراتی بگذارد نه اینکه خود مسئله را حل کند یکی از کارهای خیلی مهمی که جریان دانشجویی میتواند انجام بدهد این است که مسئله را مسئله بکند طرح مسئله انجام دهد. مسئله آن چیزی نیست که کتابها نوشته اند بلکه چیزی است که جامعه به آن فکر می کند. همه کارهایی که در گذشته بوده یک فلسفه ای داشته است. یک موضوعیت زمانی و مکانی داشته است اما فلسفه آن به راحتی منتقل نمیشود یک کالبدی منتقل شده است و آن کالبدها تکرار میشود. همینها جریان دانشجویی را دچار بستگی ذهن کرده است. ذهن باید آزاد شود برای آزادی ،ذهن نباید چیز جدیدی به آن داد بلکه باید از حجم آنها برداشت مسئله آن چیزی نیست که کتابها نوشته اند! چیزی است که جامعه به آن فکر میکند. تمام راهکارها دستورالعملها و هر آنچه یک تشکل دانشجویی در طول سال به آنها نیاز دارد را میتواند از دیدار مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در ماه رمضان دریافت کند ما نیاز به حرف تازه نداریم فقط باید فرصت بدهیم زمان بدهیم فاصله بگیریم تا جریان دانشجویی کارش را با ابتکار انجام بدهد خطا کند تلاش بکند و با هویت خودش رشد کند.

 

*محمد فدایی معاون اسبق علمی سازمان بسیج دانشجویی*

دیدگاهتان را بنویسید